بهینهسازی اقدامات مداخلهای و درمانی در علوم روانی و اجتماعی (۱)
نگارنده: دکتر امیر محمد شهسوارانی
بخش اول: وضع موجود
از دیرباز، افراد بسیاری طی تاریخ و حتی پیش از تاریخ، مایل به اصلاح افراد و جوامع بودهاند: خواه بر اساس منافع فردی خود (خودکامگی)، خواه بر اساس اصول جهانشمول (اصلاح اجتماع و رستگاری نوع بشر). دامنه این مداخلات از نصیحتهای شخصی و ایدهآلگرایی و ایدهآلسازی ذهنی(به شکل تذکرهای شفاهی تا کتب نصیحت الملوک و کتب مدینه فاضله) تا اقداماتی عملی در جهت تغییر افراد و اجتماع (به شکل افراطی جوامع کمونیستی) گسترده است.
طی سه سده اخیر، به لطف صنعت چاپ و انقلاب صنعتی، بسیاری از فیلسوفان و نظریهپردازان این امکان را یافتند تا نظرات خود را در سطح وسیعی از مردم و جوامع اشاعه دهند؛ امروزه تقریباً هرکسی میتواند با استفاده از رسانههای فضای مجازی به نشر هرگونه مطلبی که مایل است و در هر شکلی (صوت، تصویر، نوشته، نقاشی، و …) اقدام کند و شاهد این امر وبسایتهای شبکههای اجتماعی هستند.
دیدگاهی علمی
دیدگاه علمی، دیدگاهی احتمالی است و بر پایه شکلهای مختلف مقایسه و ترکیب نتایج حاصل از تجارب پیشین و نتایج ارزیابیهای فعلی، به بررسی دامنه احتمال وقوع رخدادها در آینده در یک بازه مشخص و با ضریب مشخصی از شانس، اقدام مینماید. در حقیقت، در علم، همه چیز پیشبینی با ضریبی از دقت، ضریبی از خطا، و محدودهای از صحت پاسخ است. هیچ چیز در علم قطعی نیست، بجز اصل عدم قطعیت و از نظر علمی، هرکه خود را عالم یا دانشمند میداند، باید در درجه اول فقط به خود علم و روش علمی وفادار باشد، نه متعصب و پیرو کور نظریات مختلف.
متاسفانه، امروزه در حوزههای مختلف علوم انسانی که قرار است علی الاصول به رستگاری و اصلاح بشریت بپردازند، بخصوص فلسفه، روانشناسی و جامعهشناسی، بخش اعظم دانشآموختگان و اساتید صرفاً پیروان سینهچاک و مطیعان پاکباز نظریههای پژوهشگرانی هستند که نظریاتی را پرداختهاند (بخوانیم بافتهاند). حتی شواهد علمی برای آن در بهترین حالت در یک یا چند جامعه کوچک یافتهاند که بیشتر بصورت در دسترس بودهاند (نه حتی تصادفی).
نکته شنیع این که با نهایت تاثر، بسیاری از این اساتید و دانشآموختگان بر خلاف ادعای ظاهری، شناختی حداقلی از تفکر نقادانه و اصول آن نیز ندارند و در صورت مواجهه به انتقاد، به سرعت با توسل به نظریه توطئه و مغالطههای تخطئه شخصیت طرف مقالب، سعی در منکوب کردن هر نوع انتقادی نسبت به حوزه غیرت و تعصبشان را دارند.
این روش تعصب در محتوای علمی، و نه تعصب در روش روش علمی، به تدریج برای مردم و جوامع عادی شده و امری معمول است که کسی از مدعیان در مورد صحت منابع و مستنداتشان سوال نکند. فردی که بعنوان شارلاتان سیاسی در جهان شناخته شده، با پرداخت پول به فردی دیگر، کتابی به نام خود به چاپ رسانیده و آن کتاب با تیراژ میلیونی چندین سری تجدید چاپ میشود.
فردی که خود چندین بار طلاق گرفته و هماکنون در زندگی واقعی خود در رابطهای نامشروع بسر میبرد، کتابهایی در حوزه روابط همسران و چگونگی همسریابی و همسرگزینی درست و زندگی سعادتمند زناشویی نوشته و مدعیان استادی و دانشمندی حوزههای علوم روانی-اجتماعی هم حتی آن مطالب نادرست را در دانشگاهها، کلاسها، سمینارها، و لایوهای خود ارائه میکنند.
محتوای زرد: روانشناسی زرد و جامعه شناسی زرد
زردگرایی و شبه علم در حوزههای علوم روانی-اجتماعی به میزان زیادی تحت تاثیر شیوه عملکرد دانشآموختگان و اساتید این حوزهها است. بویژه سیاستهای نادرست تقسیمبندی آموزشی در تحصیلات مدرسه که افرادی که از نظر تحصیلی ضعیفترند در غربالگریهای آموزشی به اجبار به رشتههای علوم انسانی فرستاده شوند و یا اینکه حتی ورودی دانشگاهها برای رشتههای علوم انسانی سهلگیرترند، آفتی بزرگتر از ملخ برای قحطی در جامعه شده است.
همچنان که در دورههای آموزشهای سازمانی (بدو خدمت و تداوم آموزش)، کم اهمیتترین دورهها، مربوط به دورههای آموزش روانی-اجتماعی هستند و اولین بودجههایی که قطع میشوند، بودجههای منابع انسانی و آموزشهای عمومی (روانی-اجتماعی) هستند.
این در حالی است که در جوامع توسعهیافته و صنعتی، اولویت تحصیلی و آموزشی و حتی تداوم آموزش حین خدمت، با حوزههای روانی-اجتماعی است، به گونهای که در دورههای رکود و بحرانهای اقتصادی، سازمانها متمرکز بر انواع آموزشهای روانی میشوند تا سرمایه انسانی (کارکنان) با کمترین تنش بتواند منابع محدود شده مالی را مدیریت نماید و بهرهوری و رفتارشهروندی سازمانی افزایش یابد.
سلبریتی گرایی
هنگامی که حوزههای مهمی چون روانشناسی و جامعهشناسی تا این حد از درون و بیرون آماج حمله باشند، مسلماً نمیتوان انتظار اثربخشی مطلوبی از آنها در عرصههای مختلف خرد، میانی و کلان اجتماعی داشت، بویژه که امروزه با برتری افراد زبانباز و بازیگر که تنها تخصصشان لفاظی و حرافی است، تریبونها از متخصصان واقعی ربوده شده و در عین حال نیز، در جوامع به دلیل رشد سلبریتیگرایی برای تبلیغ مصرفگرایی، متخصصان حتی در صورت داشتن تریبون، از حقوق برابر قانونی، مادی، و معنوی محرومند.
باید در نظر داشت، حقایق اجتماعی و روانی بسیار دردناکند، تا حدی که اکثر دانشمندان و پژوهشگران اصیل این حوزهها تا مدتها بعد اکتشفافات خود مغموم از یافتن چنین حقایق ژرف تلخی هستند. اما در مقابل، برتری این یافتهها، انطباق کامل با جریان حقیقی و واقعیت زندگی روزمره است.
نیز، تنها روش ارائه راهحلهای درست برای مسایل روانی-اجتماعی، اتکا بر یافتههای دقیق و درست است. عطف به همین دیدگاه، لازم است متخصصان، دانشمندان، و پژوهشگران حوزههای علوم انسانی، بویژه جامعهشناسی و روانشناسی، خود را ملزم به اجرای درست روشهای علمی در تحقیقات نموده و تا حد امکان از هرگونه جانبداری از نظریه، شخص، و یا گفته اجتناب نمایند،
چون یافتههای علمی بدلیل غیرقطعی بودن همیشه محدودند و همیشه در معرض تغییر. اما همین علم با همین روش غیر قطعی خود امروزه با جهان دیجیتال، صنعت برق و اکترونیک، و انواع پیشرفتهای تکنولوژیک، انسان را به فضا برده و افراد را در کسری از ثانیه در سوی کره زمین به هم بصورت همزمان متصل مینماید.
روش سلبریتی زدایی و زردی زدایی از علم
کلید اعتباریابی متخصصان نزد عامه مردم و خارج شدن شومنها و سلبریتیهای زرد از محدوده علوم انسانی، الزام و التزام دقیق متخصصان این حوزهها به پژوهشهای علمی دقیق و درست با استفاده از دانش روز است؛ امری که هنوز در نظام دانشگاهی با وجود کتب و منابع روش تحقیق مربوط به قرن گذشته عملاً میسر نشده و دانشآموخته/ پژوهشگر ناچار از صرف هزینه مالی و زمانی زیاد خارج از برنامه آموزشی برای یادگیری آن است.
امروزه استفاده از انواع روشهای پیشرفته محاسباتی و تحلیلی که شامل برنامهنویسی کامپیوتری، انبارسازی دادهها، دادهکاوی، هوش مصنوعی، یادگیری عمیق، یادگیری ماشینی و ابزارهای سنجش پیشرفته دیجیتالی است، کمک شایانی به بهبود و عینیسازی نتایج حاصل از مطالعات روانی-اجتماعی کرده است.
به تدریج با گرایش بیشتر متخصصان حوزههای علوم انسانی به کابرد علوم ریاضی و کامپیوتر در پژوهشهای خود، شاهد ظهور نظریات واقعگرایانه و کاربردی در این حوزهها خواهیم بود.
در بخش بعدی این مطلب، به روشهای بهینهسازی اقدامات مداخلهای و درمانی در حوزههای روانی-اجتماعی پرداخته شده است.