بازی افعال در مدیریت تفکر: فریبهای ذهن
نگارنده: دکتر امیر محمد شهسوارانی
یکی از سختترین حوزههای زندگی و تفکر در انسان مدرن، بازی افعال در مدیریت تفکر است. بازی افعال شامل فریبهای ناخودآگاه ذهن برای ممانعت از انجام کاری توسط هر فرد است. دلیل این امر، تمایل شدید مغز به تنبلی و مدیریت انرژی برای اجتناب از صرف انرژی اضافه برای یادگیری و عمل در موقعیتهای جدید است.
همین امر خود را به شکل پردازش نزولی (بقول پیاژه، درونسازی) نشان میدهد. در حوزه علوم اعصاب و روانشناسی اعصاب از این پدیده بعنوان «مغز پیشبینی کننده» یاد شده است.
بطور معمول در زندگی روزمره همه ما با موقعیتهایی مواجه میشویم که تصورمان بر این است که “نمیتوانم“، “نمیشود“، “بخت با من یار نیست“، “شانس ندارم“، و قس علی هذا:
- غذاهایی هستند که با وجودی که تا بحال نچشیدهایم از آنها بدمان میآید و نمیتوانیم بخوریم.
- کارهایی هستند که با وجودی که تا بحال انجام ندادهایم، نمیتوانیم انجام دهیم.
- اهدافی که تا بحال برایشان تلاشی نکردهایم را دست نیافتنی میدانیم.
- سیستم فکری که تا بحال نداشتیم، امکان ناپذیر است.
- مدیریت افکار و احساساتمان را نمیتوانیم عوض کنیم.
- در زندگی شانس موفقیت نداشتهایم.
- …
در صورتی که بسیاری از این موقعیتها تنها شیوه تصور و جهان پدیدارشناختی (چهارچوبهای عادتی ذهنی) ما هستند؛ انگار بازی افعال در ذهن ما براه افتاده که هر کاری خارج از چهارچوب موجود را نشدنی و غیرممکن بدانیم.
بخش عمده این بازی افعال ناشی از یادگیری و نظام شرطی توجه و عشق طی دوره رشد است، بعد از جا افتادن یک قالب ذهنی، مغز تمایلی به تغییر آن نداشته و حتی با استفاده از تکنیکهای پیشگویی خودکامروابخش، به تایید نظریه ذهنی خود میپردازد.
بازی افعال در صورتی که بر ذهن ما غلبه کند منجر به حالتهای باور به نظریه توطئه و بتدریج منجر به ایجاد نظامهای هذیانی و روانپریشانه خواهد شد. بازی افعال بویژه در افرادی که دارای گرایشهای روانرنجور هستند مشاهده میشود؛ بعنوان مثال، افراد افسرده و افراد دارای اختلالات هراسی (هراس از گربه، سگ، حشرات، و …)، و افراد دارای اختلالات استرس پس از آسیب (PTSD) به میزان زیادی در ذهن خود «نمیشود» و «نمیتوانم» دارند.
بازی افعال زیربنای دیکتاتوری «نمیشود» و «نمیتوانم» در ذهن بوده و نوعی از دیکتاتوری بایدها محسوب میشود که فرد برای حفظ افکار سمّی کمالگرایانه خود، بطور ناخودآگاه از موقعیتهای ناشناخته و جدید اجتناب میکند، بدون آنکه حتی به بررسی توانمندیهای خود و یا آزمودن موقعیت پیشرو پرداخته باشد.
بازی افعال را براحتی میتوان در مغز دگرگون کرد. کلید تغییر بازی افعال استفاده از تفکر تحلیلی و بررسی گزارهها و خودگوییهای ما حین مواجهه با هر موقعیت است. با وجودی که مهارتهای تفکر تحلیلی و تفکر نقادانه به طور خاص در مجموعه مهارتهای دهگانه زندگی بعنوان آخرین مهارت مطرح شدهاند، اما میتوان آن را به شکل مختصر و راحتی در تمامی سطوح زندگی به کار برد.
راهبردهای کارکردی:
- سادهترین راه مقابله با بازی افعال در ذهن، ایجاد بازی مقابل آن است. در برابر هر فکر که «من نمیتوانم ….» یا «…. نمیشود»، جمله را به صورت زیر تغییر دهیم:
الف) من نمیتوانم … >>>> من نمیخواهم …
مثال:
- من نمیتوانم این غذا را بخورم >>>> من نمیخواهم این غذا را بخورم!
- من نمیتوانم ورزش کنم >>>> من نمیخواهم ورزش کنم!
- من نمیتوانم درس بخوانم >>>> من نمیخواهم درس بخوانم!
- من نمیتوانم موفق شوم >>>> من نمیخواهم موفق شوم!
ب) نمیشود … >>>> من نمیخواهم …
مثال:
- نمیشود اینجا درس خواند >>>> نمیخواهم اینجا درس بخوانم!
- نمیشود اینجا موفق شد >>>> نمیخواهم اینجا موفق شوم!
- نمیشود اینجا زندگی کرد >>>> نمیخواهم اینجا زندگی کنم
- گام دوم در راه مواجهه با بازی افعال، شناسایی راههایی است که میتوان مواردی که “نمیخواهیم” را بخواهیم. با تفکر خلاق به دنبال راهحلهای جایگزین میگردیم؛ با مهارتهای حل مسئله، گزینههای مناسب که به پاسخ درست ختم شوند را مییابیم، با مهارتهای تصمیمگیری به انتخاب راه حلی که مناسبترین برای ما و موقعیت پیشروست پرداخته و در نهایت با مهارت مدیریت هیجان، احساسات و عواطف خود را کنترل میکنیم تا بتوانیم به بازی افعال پایان داده و موقعیتها را به نفع خود مصادره به مطلوب نماییم.